ههههههههوووووومممممممممم..........................=-O
مامانم رو به بابام :
يادته اين يه بار 20 روزش بود اومدم بهش شير بدم، نزديک بود خفه شه؟!
بابام : :)))) آره ....!
يادته يه بار 2 ماهش بود تو ماشين جاش گذاشتيم ؟!
مامانم : :))) آاااااره...!
يادته يه بار داداشت اومد با پتو بپيچدش ببره بيرون،
وقتي آوردش کبود شده بود داشت ميمُرد؟!!
بابام : :))))) آره!!!!
يادش به خير !
الان ميفهمم که چرا تو فهم بعضي مسائل هنگ ميکنم@
نظرات شما عزیزان:
[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:47 ] [ مهنوش ]
[